۱۱ مرداد ۹۱ ، ۱۹:۵۲
هر آن چه را که از توانم بر می آمد
بسم الله
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و بر می گشت
پرسیدند: چه می کنی؟
پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی است و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.
گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می توانی بیاوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.
گفت:
شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما آن هنگام که خداوند از من پرسید وقتی که خلیلم
ابراهیم(ع) را بی گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟
پاسخ دهم:هر آن چه را که از توانم بر می آمد... .
موفق
۹۱/۰۵/۱۱
آقا