سامانه پیامکی تلنگریسم

،نگاه نگران خداست تلنگر
درباره بلاگ

«آرمانخواهی ِ انسان مستلزم صبر بر رنجهاست
پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمانها یاد بگیر که در این سیاره رنج صبورترین ِ انسان ها باشی»(م.آ)
وبلاگ بسیج دانشجویی دانشگاه مازیار به منظور ثبت و انتشار فعالیت های اعضای آن در دانشگاه می باشد و همچنین به منظور تعمیق روابط بین دانشجویان از طریق محیط مجازی می باشد.
جهت برقراری ارتباط با ما به همین شماره پیامک بزنید یا از طریق رایانامه mbdmu@yahoo.com با ما در ارتباط باشید.
منتظر نظرات و انتقاداتتون هستیم.
به ما بپیوندید

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۰۵

داستان زیبای رحمت خدا

بسم الله
پیر مرد تهی دست،زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذای ناچیز فراهم می کرد.
از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود،دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیر مرد گوشه های آن را بهم گره زد و در همان حالیکه به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد:ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالیکه این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت،یکباره یک گره ازگره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود
پیر مرد نشست تا گندم ها ی به زمین ریخته شده را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است.
پس متوجه فضل و رحمت خداوند شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود.

درهای رحمت خدا همواره به روی ما گشوده اند و ما چشمانی بینا نداریم .

یا علی

بچه بسیجی