شهادت شش ماهه یعنی....
شش ماهه را سمت خدا گرفت نه کوفیان...
زمزمه می کند حسین
"یا رازِقَ الطِّفلِ الصَّغیرِ"
و خدا بهترین رزق را به او داد : شهادت...
مقاومت تا اخرین نفر...
تلنگر : شش ماهه امد وسط میدان تا بهانه ها را بگیرد از من و تو...
شش ماهه را سمت خدا گرفت نه کوفیان...
زمزمه می کند حسین
"یا رازِقَ الطِّفلِ الصَّغیرِ"
و خدا بهترین رزق را به او داد : شهادت...
مقاومت تا اخرین نفر...
بسم الله
بیایید عهد ببندیم که مثل باران باشیم!
آسمانی شویم اما درد زمینی ها را فراموش نکنیم
حُسن باران این است
که زمینی ست، ولی
آسمانی شده است
و به امداد زمین می آید...
یا علی
در روایت آمده که هر وقت می خواهید با خداحرف بزنید،نمازبخوانید،نمازمستحبی بخوانید.
روایت دارد که اگر انسان وضویش باطل شود و وضو نگیرد، جفا کرده است، اگر وضو بگیرد و دو رکعت نماز مستحبی نخواند جفا کرده است، اگر دو رکعت نماز مستحبی بخواند و دستش را بلند نکند و حاجت از خدا نخواهد جفا کرده است و اگر خدا حاجت او را ندهد، خدا جفا کرده است و خدا می گوید که "من خدای جفاکار نیستم و حاجتت را می دهم" خدا گفته: "من حاجتت را می دهم"، ولی ما سستی می کنیم.
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟
ما
تنبل هستیم و حاجت از خدا نمی خواهیم. باید دست مان را بلند کنیم و گدایی
کنیم و دائم به خدا بگوییم که حاجت ما را بده. اگر صلاح باشد، خدا حاجت ما
را می دهد. گاهی هم صلاح ما نیست و خدا حاجت ما را نگه می دارد و در قیامت
به ما می دهد.
علامه مجتهدی تهرانی (رحمه علیه)
بسم الله
پیر مرد تهی دست،زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذای ناچیز فراهم می کرد.
از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود،دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش
ریخت و پیر مرد گوشه های آن را بهم گره زد و در همان حالیکه به خانه بر می
گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و
تکرار می کرد:ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های
زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالیکه این دعا را با خود زمزمه می کرد و
می رفت،یکباره یک گره ازگره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او
به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود
پیر مرد نشست تا گندم ها ی به زمین ریخته شده را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است.
پس متوجه فضل و رحمت خداوند شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود.
درهای رحمت خدا همواره به روی ما گشوده اند و ما چشمانی بینا نداریم .
یا علی
اگر به امید خدا، شهادت نصیب من شد، سعادت دنیا و آخرت شامل حال من شده، که در راه
خدا شهید شدم.
شهید یوسف ارکانى
تــو که زمیــن بــا این عظمـت را چنیــن بهــاری می کنـی ..
خواهـش می کنـمــ :
حــوّل حالنــا الــی احســن الحــــال
کاش مهمان خدا شویم !! مهمان خدا شدی مار ا هم به یاد آور .
یاعلی